« یاداشت »

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد

« یاداشت »

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد

کل کل با گربه!!

تو یکی از خونه ها گربه ای صاحب خونه رو خیلی ازار میرسوند آقاهه برای اینکه از شر گربه

راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. این کارا رو چند بار
دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره.
یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین. بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و
رودخانه و. . . خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون.
یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره. مرده میپرسه: " اون گربه
کره خر خونس؟" زنش می گه آره.
مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم...........!!!

وعده سر خرمن

در روزگاری کهن پادشاهی اعلام کرد هرکس بتواند به الاغش خواندن  و نوشتن یاد دهد هفت بار شتر طلا  به او جایزه خواهد داد اما اگر کسی ادعاد کند و نتواند این کار را بکند سر از بدنش جدا خواهم کرد،هیچکس داوطلب چنین خطری نشد تا اینکه پیرمردی روستایی و به ظاهر ساده لوح پیشقدم شد و نزد شاه رفت و گفت من می توانم این کار را بکنم اما دو شرط دارد اول آنکه ده سال به من فرصت بدهی اخر می دانی طرف خر است و یاد دادن سواد به او سخت  و زمان بر است دوم آنکه دوبار شتر طلا را اول کار بدهی چرا که سواد آموزی به خر خرج دارد،شاه هر دو شرط را پذیرفت و دو بار شتر طلا به او داد تا کار را شروع کند،دوستان مرد روستایی به او گفتند با  این کار سرت را از دست خواهی داد،مرد روستایی گفت  تا ده سال دیگر یا من مرده ام یا خر یا پادشاه فعلا این دوبار  شتر طلا رو عشق است.

بعد از مرگ

زن بد اخلاقی بیمار شد وقتی حالش بدتر شد رو به شوهرش گفت: اگه من بمیرم چه کار میکنی شوهرش گفت:اگه بمیری نمیدونم ولی گه نمیری من میمیرم...!!

خودکار

روزی پسری رفیقش ازش میپرسه،اگه 1 خودکار داشتی که به اندازه ی 1 جمله جوهر داشت واسم چی مینوشتی،گفت چیزی نمی نوشتم میرفتم خودکار میگرفتم احتیاج میشه...!!

توک چشم

یکی از دوستش میپرسه توک چشم کجاست،دوستش میگه چشم که توک نداره،میگه پس چرا اون خواننده تو عروسی میگفت تو که چشمات خیلی قشنگه...!!!

اوقات فراقت و سپری

یه نفر داشت خودشو به سپر ماشین میمالید بهش گفتند چرا اینجوری میکنی گفت میخوام اوقات فراقتم سپری بشه..!