راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. این کارا رو چند بار
دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره.
یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین. بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و
رودخانه و. . . خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون.
یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره. مرده میپرسه: " اون گربه
کره خر خونس؟" زنش می گه آره.
مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم...........!!!
در روزگاری کهن پادشاهی اعلام کرد هرکس بتواند به الاغش خواندن و نوشتن یاد دهد هفت بار شتر طلا به او جایزه خواهد داد اما اگر کسی ادعاد کند و نتواند این کار را بکند سر از بدنش جدا خواهم کرد،هیچکس داوطلب چنین خطری نشد تا اینکه پیرمردی روستایی و به ظاهر ساده لوح پیشقدم شد و نزد شاه رفت و گفت من می توانم این کار را بکنم اما دو شرط دارد اول آنکه ده سال به من فرصت بدهی اخر می دانی طرف خر است و یاد دادن سواد به او سخت و زمان بر است دوم آنکه دوبار شتر طلا را اول کار بدهی چرا که سواد آموزی به خر خرج دارد،شاه هر دو شرط را پذیرفت و دو بار شتر طلا به او داد تا کار را شروع کند،دوستان مرد روستایی به او گفتند با این کار سرت را از دست خواهی داد،مرد روستایی گفت تا ده سال دیگر یا من مرده ام یا خر یا پادشاه فعلا این دوبار شتر طلا رو عشق است.
زن بد اخلاقی بیمار شد وقتی حالش بدتر شد رو به شوهرش گفت: اگه من بمیرم چه کار میکنی شوهرش گفت:اگه بمیری نمیدونم ولی گه نمیری من میمیرم...!!