-
انتقام و عفو
جمعه 13 خردادماه سال 1390 16:15
با این که انتقام گرفتن از دشمن حرام نیست،در عفو لذتی است که در انتقام نیست.
-
طوفان و نسیم
جمعه 13 خردادماه سال 1390 16:12
ساقه شکستن کار طوفان است،تو نسیم باش و نوازش کن.
-
داستان زندگی من
جمعه 13 خردادماه سال 1390 16:10
داستان زندگی من قصه ای است که متن آن وجود توست و پایانش نبود توست.
-
مهربان باشی
جمعه 13 خردادماه سال 1390 15:59
بی وفایی کن،وفایت میکنند،با وفا باشی،خیانت میکنند،مهربانی گرچه آیین خوشی است،مهربان باشی،رهایت میکنند.
-
دوست داشتن
جمعه 13 خردادماه سال 1390 15:53
دوست داشتن دل میخواد نه دلیل،از ته دل دوست دارم بدون هیچ دلیل.
-
ما آدم ها
جمعه 13 خردادماه سال 1390 10:07
ما ادم ها موجودات عجیبی هستیم،وقتی میگیم تنهایم بگذار،یعنی بیش از هر موقعی نیاز به تو دارم.
-
متعهد بودن
جمعه 13 خردادماه سال 1390 10:00
برای متعهد بودن مهم نیست یه حلقه فلزی توی دستت باشه،مهم اینه یه حلقه ای از عشق دور قلبت باشه.
-
پیروزی و باخت
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:55
همیشه سکوتم به معنای پیروزی تو نیست،گاهی سکوت میکنم ببینی چه بی صدا باختی...!
-
حسرت دیدار تو
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:53
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم،از دوری تو چون ابر بهارم به که گویم غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم،از نرگس چشم تو خمارم به که گویم.
-
عشق را با فکر تو معنا میکنم
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:47
عشق را با فکر تو معنا میکنم من،با حضورت قلب خود را زیبا میکنم من گر چه آبی در دلم جاری نبوده،دشت دل با بارش مهر تو دریا میکنم من.
-
اعتبار ادم ها
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:35
اعتبار ادم ها به حضورشان نیست،به دلهره ای است که در نبودشان بوجود میاید.
-
تلخی سکوتت
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:33
ز تلخی سکوتت من چه بگویم،همان بهتر که از غم ها نگویم تو کاری کرده ای با بی وفایی،دگر از عشق خود به کس نگویم.
-
خدا را دوست بدارید
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:29
خدا را دوست بدارید،حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او میرسید.....
-
تفاوت ما
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:27
همه ی تفاوت ما این است تو به خاطر نمی آوری،من از خاطر نمی برم....
-
غمخوار
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:25
خیلی سخته غمخوار کسی باشی که خودت بزرگترین غمش هستی...
-
پست چی
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:23
امشب باز هم پست چی پیر محله ی ما نیامد،یا باید خونمون رو عوض کنیم یا پسچی را،تو که هر روز برایم نامه مینویسی،مگه نه......؟
-
درختی در قلب تو
جمعه 13 خردادماه سال 1390 09:17
کاش بودم درختی در قلب تو،تا وجودم ریشه میکرد از محبت های تو....
-
شریک خواب
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 12:37
هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی.
-
تنهایی ام
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 12:11
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد.یک بار قسمت کردم چند برابر شد.....!
-
مقصد
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 12:07
همدیگر را دور میزنیم تا زودتر به مقصد برسیم قافل از اینکه زمین گرد است و باز به هم خواهیم رسید.
-
پرتقال فروش
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 10:35
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پر گرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید . چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود . او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد. اما بی پول بود . بخاطر همین دو دل بود که پرتقال را به زور از میوه فروش...
-
تله موش
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 10:05
در مزرعه ای موشی زندگی میکرد صاحب مزرعه که زنش از موش میترسید تصمیم گرفت بره شهر و یه تله موش بخره موشه که از این موضوع بو برده بود رفت پیش مرغ و ازش کمک خواست مرغ که دید هیچ خطری برای اون نداره گفت مشکل من نیست شاید واقعا اخرای عمرت باشه موش که دید مرغ براش دل نمیسوزونه رفت پیش برره و قضیه رو گفت برره هم حرف مرغ رو...
-
تنبیه
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 18:05
روزی مرد خیاطی کوزه ی عسلی رو برد مغازه تا وقتی میخواد بره خونه اون رو ببره،اون که بیرون کار داشت و نمیخواست شاگرد شکموش دست به اون کوزه عسل بزنه به شاگردش گفت:این کوزه پر از زهره مبادا کسی به اون دست بزنه شاگرد که میدونست تو کوزه عسله بعد از رفتن مرد خیاط مقداری از پول دخل رو برداشت و نشست پای کوزه و تا میتونست...
-
سوال
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 10:38
روزی پسری داش از تو باغ گردو رد میشد که،یه سوالی فکرشو مشغول کرد سوالش این بود،که چرا خدا گردو به این کوچیکیو از درختی به این بزرگی درست میکنه و هندونه به این بزرگی رو از بوته ای به این کوچیکی،در همین حین یه گردو از درخت افتاد و تو سرش خورد پسر که حسابی سرش درد اومده بود پیش خودش گفت:وای اگر جای گردو هندونه بود چی...
-
رو کم کنی
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 22:02
یه روزی زن وشوهری با هم دعواشون میشه شب که میخوان بخوابن طبق عادت همیشگی زنه میخواست به شوهرش بگه که صبح بیدارم کن ولی چون با هم قهر بودن روی کاغذی نوشت که ساعت هفت بیدارم کن صبح بیدار شد دید ساعت ۹شده ولی شوهرش بیدارش نکرده بعد دید یه کاغذ بقل رختخوابشه و توی کاغذ نوشته ساعت ۷ته پاشو دیر شد.....!!!
-
زیباترین سلام
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 18:23
زیباترین سلام دنیا طلوع خورشید عشق است آن را بدون غروب تقدیمت میکنم.
-
رنگین کمان
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 10:51
رنگین کمان سهم کسانی است که تا اخر زیر باران میمانند.
-
نگاه تو
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 10:47
ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت ویرانه دل ماست که با هر نگاه تو صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت.
-
با خدا بودن
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 10:43
در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است.
-
دلتنگ
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 09:36
وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقش پر از عکس میشه ولی بیشتر دلت واسه کسی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی.