ما ادم ها موجودات عجیبی هستیم،وقتی میگیم تنهایم بگذار،یعنی بیش از هر موقعی نیاز به تو دارم.
برای متعهد بودن مهم نیست یه حلقه فلزی توی دستت باشه،مهم اینه یه حلقه ای از عشق دور قلبت باشه.
همیشه سکوتم به معنای پیروزی تو نیست،گاهی سکوت میکنم ببینی چه بی صدا باختی...!
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم،از دوری تو چون ابر بهارم به که گویم
غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم،از نرگس چشم تو خمارم به که گویم.
عشق را با فکر تو معنا میکنم من،با حضورت قلب خود را زیبا میکنم من
گر چه آبی در دلم جاری نبوده،دشت دل با بارش مهر تو دریا میکنم من.
اعتبار ادم ها به حضورشان نیست،به دلهره ای است که در نبودشان بوجود میاید.
ز تلخی سکوتت من چه بگویم،همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی،دگر از عشق خود به کس نگویم.
خدا را دوست بدارید،حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او میرسید.....
همه ی تفاوت ما این است تو به خاطر نمی آوری،من از خاطر نمی برم....
خیلی سخته غمخوار کسی باشی که خودت بزرگترین غمش هستی...
امشب باز هم پست چی پیر محله ی ما نیامد،یا باید خونمون رو عوض کنیم یا پسچی را،تو که هر روز برایم نامه مینویسی،مگه نه......؟
کاش بودم درختی در قلب تو،تا وجودم ریشه میکرد از محبت های تو....
هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی.
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد.یک بار قسمت کردم چند برابر شد.....!
همدیگر را دور میزنیم تا زودتر به مقصد برسیم قافل از اینکه زمین گرد است و باز به هم خواهیم رسید.