« یاداشت »

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد

« یاداشت »

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد

سوال

روزی پسری داش از تو باغ گردو رد میشد که،یه سوالی فکرشو مشغول کرد سوالش این بود،که چرا خدا گردو به این کوچیکیو از درختی به این بزرگی درست میکنه و هندونه به این بزرگی رو از بوته ای به این کوچیکی،در همین حین یه گردو از درخت افتاد و تو سرش خورد پسر که حسابی سرش درد اومده بود پیش خودش گفت:وای اگر جای گردو هندونه بود چی میشد.....!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد